نمونه مثالهایی از ویژگی بیان مسئله تز، رساله و پایان نامه ارشد و دکتری
– ویژگیها و چگونگی بیانیه مسئله تحقیق (پرسش آغازی)
بیانیه ی مسئله (Statement of Problem) تحقیق (پرسش آغازی) وقتی مفید است که این پرسش به درستی تدوین شده باشد. این کار لزوما کار آسانی نیست. یک پرسش آغازی خوب، باید خصوصیاتی داشته باشد که به بررسی آنها می پردازیم. در این بررسی به جای آنکه این خصوصیات یکجا و انتزاعی معرفی شوند، ترجیح داده شد در قالب چند مثال ارائه شوند. لذا، نخست به بررسی انتقادی تعدادی از پرسشهای آغازی نارسا، اما متداول می پردازیم. این بررسی انتقادی فرصتی فراهم خواهد کرد تا درباره ی معیارهای یک پرسش آغازی خوب و نیز معانی عمیق آنها، بیاندیشیم. هر مثال یک تفسیر انتقادی نیز در پی خواهد داشت.
چنانچه نمونه ی پرسشهای ارائه شده به نظر شما خیلی روشن و توصیه های پیشنهاد شده خیلی بدیهی و ابتدایی باشد، باز هم در مهم و جدی بودن این مرحله تردیدی به خود راه ندهید. ممکن است یک معبار وقتی جداگانه در نظر گرفته شود، آسان جلوه کند. اما وقتی قرار باشد مجموعه ی این معیارها درباره ی یک پرسش آغازی (پرسش آغازی تحقیق شما) مراعات گردد، کار خیلی آسانی نخواهد بود. این کار، نه کاملا فنی و نه صوری است و محقق را وادار می کند تا مقاصد و چشم اندازهایش را روشن سازد. در این معنا، پرسش آغازی، نخستین وسیله ای است که پرده ی اول روش علمی یعنی گسستن از پیشداوری ها و سوابق ذهنی را به اجرا در می آورد.
مجموعه صفاتی را که باید در یک پرسش آغازی (بیان مسئله) خوب جمع باشد می توان در چند کلمه خلاصه کرد: یک پرسش آغازی خوب باید «عملی» باشد، یعنی بتوان بر مبنای آن کار کرد و مخصوصا باید بتوان عناصر پاسخهایی را برای آن فراهم آورد. (کیوی و دیگران،۲۱،۱۳۷۳)
اکنون به بررسی انتقادی نمونه هایی از این پرسشها می پردازیم.
۱/۱/۲- واضح، روشن، محدود و بدون ابهام بودن (رعایت اصل تحدید مسئله)
مثال (I)
تغییرات در سبک مدیریت چه نتایجی در زندگی کارکنان سازمان دارد؟
تفسیر:
این پرسش بسیار گنگ است، معلوم نیست منظور از تغییرات چه نوع تغییراتی است؟ منظور از «زندگی کارکنان» چیست؟ آیا منظور زندگی شغلی، خانوادگی، اجتماعی یا فرهنگی است؟ آیا امکانات زندگی آنها مورد نظر است؟ آیا کیفیت زندگی کاری (Quality Work of Life) آنان مطرح است؟ آیا منظور از تغییرات در سبک، سبک کلیه مدیران عالی و میانی است؟ یا فقط مدیران عالی، یا میانی؟
«تفسیرهای احتمالی از این پرسش مبهم که اطلاعات دقیقی از مقاصد طراح آن ارائه نمی دهد، به آسانی می توان ادامه داد. بنابراین شایسته است که پرسش دقیقی طرح کرد تا ابهامی در معانی آن نباشد. گر چه اغلب ضروری است که کلمات مندرج در گزاره یک پرسش آغازی را یک به یک تعریف کرد، اما در همه حال از ابتدا برای فرمول بندی روشن گزاره ی پرسش آغازی باید کوشش کرد. راهی ساده برای مسمئن شدن از روشنی پرسش آغازی وجود دارد و آن عبارتست از مطرح کردن پرسش در حضور جمع کوچکی از اشخاص، و خودداری از شرح و تفسیر آن، آنگاه از هر یک از حاضران خواسته شود تا آنچه را که از پرسش فهمیده اند بیان کنند. پراکندگی تفسیرها بیانگر درجه وضوح مسئله است. پرسش وقتی دقیق و روشن است که تفسیرها با مقاصد طراح پرسش همگرا و همسو باشد.
با انجام این آزمون ساده درباره ی چند پرسش متفاوت، بزودی ملاحظه خواهید کرد که از میان آنها یکی روشن تر و دقیق تر است و همه از آن برداشت یکسانی دارند و آن را به صورتی واحد می فهمند.» (همان منبع،۲۱)
مثال (II)
علل کاهش بهره وری در صنایع خودروسازی ایران چیست؟
تفسیر:
علی رغم اینکه برخی ابهامها (مانند چه نوع بهره وری کل؟ جزیی؟ یا عوامل کل؟ علل درون صنعتی یا برون صنعتی؟ … ) را می توان درباره این پرسش مطرح کرد، اما این پرسش تا حدودی دقیق و روشن است، و می توان مدعی شد که اکثر افراد از آن معنای مشترکی را می فهمند، اما دامنه و فراگیری آن بسیار وسیع و تحدید نشده است. کرانه های مسئله ابعاد بسیاری را در بر می گیرد و در نهایت به نتایج کلی تر و غیر کاربردی تری می انجامد، لذا این نکته اساسی را همواره باید مدنظر داشت که:
هر چه سؤال کلی تر باشد در نتیجه جوابهای آن مبهم تر و غیرکاربردی تر خواهد بود.
«بنابراین، یک پرسش دقیق و روشن نقطه مقابل یک پرسش وسیع یا خیلی باز نبوده، بلکه یک پرسش مبهم یا چند پهلو نیست. چنین پرسشی کار تحقیق را از همان ابتدا در چارچوبی تنگ و فاقد امکانات تصمیم گیری محصور نمی کند».
مثال (III)
تا چه حد افزایش مشارکت کارکنان در تصمیم گیری های مدیریتی به منظور افزایش تولید نه صرفا به خاطر ارتقاء روحیه کاری و افزایش رضایت شغلی بر افزایش بهره وری و وجدان کاری تأثیر دارد؟
تفسیر:
این پرسش هم طولانی و هم مبهم است. مفروضات آن متعدد و هدف آن مکرر است. به طوری که نمی توان اولویت تحقیق را به درستی تشخیص داد. بهتر است که پرسش را به صورت تصریح، بدون ابهام و کوتاه طرح کرد تا فهمیدن آن آسان باشد و به تشخیص هدف تحقیق کمک کند.
خلاصه کلام، برای آنکه پرسش آغازی پردازش پذیر باشد، باید آن را روشن، صریح و حتی المقدور کوتاه کرد و باید موضوعی را برگزید که محتاج راه حلی باشد که از تحقیق به دست می آید. تحقیقی که درصدد حل مشکلات جامعه ی بشری باشد و در کوتاه مدت، میان مدت و یا درازمدت کاربردی نداشته باشد، جز اتلاف وقت، منابع مالی و انسانی ثمره ی دیگری ندارد. (ساده، ۳۰،۱۳۷۵)
۲/۱/۲- امکان بررسی داشتن (قابلیت تبدیل به فرضیه شدن/عملی بودن)
مثال (IV)
«آیا میان کارآیی مدیران واحدهای تولیدی بخش خصوصی و مدیران در بخش دولتی تفاوت معناداری وجود دارد؟»
تفسیر:
چنانچه چندین سال وقت صرف این تحقیق شود، بودجه ای چند میلیون تومانی و همکارانی ورزیده و صاحب صلاحیت در اختیار باشد می توان امیدوار بود که این گونه طرح های تحقیقی به جایی برسد.
محقق وقتی که به طرح پرسش آغازی مبادرت می کند، باید نه تنها از نظر صلاحیت علمی، بلکه از میزان وقت، پول و امکاناتی که برای اجرای طرح تحقیق نیاز دارد، مطمئن باشد. بدیهی است که یک محقق که تنها می خواهد پایان نامه تحصیلی بنویسد، با امکانات محدودش نمی تواند از عهده ی اجرای چنین طرح تحقیقی که امکانات یک مرکز تحقیقاتی را می خواهد، برآید. (کیوی و دیگران، ۲۱،۱۳۷۳)
۳/۱/۲- عدم تأکید بر قضاوتهای اخلاقی، ارزشی، فلسفی
مثال (V)
آیا نظام مالیاتی که در کشور ما اجرا می شود از لحاظ اجتماعی عادلانه است؟
تفسیر:
از این پرسش پیداست که طراح آن قصد ندارد کارکرد نظام مالیاتی را بررسی کند، بلکه می خواهد درباره ی آن از لحاظ ارزشی داوری کند و این برخورد، بیرون از صلاحیت علوم اجتماعی و مدیریت است، زیرا تفکیک دیدگاه علمی از دیدگاه ارزشی، همیشه به آسانی میسر نیست. به طور کلی، یک پرسش وقتی رنگ ارزشی دارد که پاسخ آن تنها به اعتبار نظام ارزشی پاسخگو، با معنا باشد. لذا، پاسخ به پرسش بالا بر حسب اینکه مفهوم عدالت برای پاسخگو چه باشد، کاملا متفاوت خواهد بود. مثلا می شود پرسید آیا عدالت این است که از هر شهروندی مالیات (بدون توجه به میزان درآمدش) مانند دیگران گرفته شود؟ (رویه ای که در نظام مالیات های غیر مستقیم اعمال می شود)، یا متناسب با درآمدش، یا به صورت تصاعدی (رویه ای که در نظام مالیات مستقیم معمول است) از آنها مالیات گرفته شود؟ این نوع مالیات تصاعدی در نظر برخی عادلانه است چون به تخفیف نابرابری های اجتماعی کمک می کند و در نظر برخی ناعادلانه است چون استدلال می کنند دستگاه مالیاتی با گرفتن مالیات تصاعدی، ثمره ی کاردانی و لیاقت افراد کوشا و پر کار را می رباید و به آنها اجحاف می کند.
ارتباط میان تحقیق اجتماعی و حکم ارزشی تنگ تر و پیچیده تر از آن است که این مثال ساده آنرا نشان دهد، اما محقق باید از همان گام اول تحقیقش، از اختلاط دیدگاه ها بپرهیزید زیرا حتی اگر الهام گرفتن از ارزشهای اخلاقی در تحقیق، سزاوار باشد باید واقعیت را آن طور که هست تحلیل کرد و نه آن طور که محقق مایل است. این تفکیک همیشه کار آسانی نیست، زیرا در زندگی روزمره، این دو دیدگاه به نحو ظریفی به هم آمیخته اند. در این مرحله از کار تحقیق، اصل گسستن از پیشداوری ها و سوابق ذهنی باید مدنظر باشد.
بنابراین می توان ارزشها و هنجارهای اخلاقی – ارزشی را به عنوان موضوع تحقیق انتخاب کرد اما تحلیل آنها نباید با قضاوت اخلاقی محقق آمیخته باشد، بلکه تفکر اخلاقی درباره ی جهت گیریها و روشهای تحقیقات اجتماعی نه تنها لازم، بلکه ضروری است.
خلاصه ی کلام، یک پرسش آغازی خوب نباید در پی صدور حکم اخلاقی باشد. هدف پرسش آغازی، قضاوت کردن نیست، بلکه فهمیدن است. (کیوی و دیگران،۲۴،۱۳۷۳) لذا نباید تحقیق، نمایشگر یک موضوع اخلاقی باشد یا احکام اخلاقی صادر کند. (هومن،۵۳،۱۳۷۳)
مثال (VI)
مبانی فلسفی شکل گیری سازمانهای ایرانی چیست؟
تفسیر:
این پرسش از مقوله ی فلسفه است و روشهای تحقیق علوم اجتماعی (بویژه مدیریت) هیچ راهی در آن ندارند. زیرا این روشها برای اندیشیدن درباره ی معنا و ماهیت چیزها و کیفیت زندگی اجتماعی ساخته نشده اند، بلکه فقط می توانند چگونگی وجود و ماهیت و فرایندهای تحولشان را تحلیل کنند. این سخن به معنای آن نیست که این مسائل کم اهمیت یا کم جاذبه اند یا اینکه فلسفه و علوم اجتماعی هیچ وجه مشترکی ندارند. برعکس، تفکر فلسفی برای پیشرفت علوم بسیار ضروری است، زیرا به مدد چنین تفکری مبانی شناخت، بهتر شناخته می شود.
بویژه در این میان شناخت شناسی (Epistemology) وظیفه ی اصلی اش این است که همه انواع شناخت را به منظور روشن کردن مبانی آنها مورد بررسی انتقادی قرار دهد. بدون معرفت شناسی، محقق نمی تواند حدود و برد قضایایی را که عنوان می کند تمیز دهد، لذا نمی تواند به بازبینی انتقادی نتایج تحقیقش بپردازد و از درستی و اعتبار آنها مطمئن شود. برعکس، محققی که می تواند درباره ی مفروضات نظری و روش شناختی تحقیقات خود و دیگران بیاندیشد نه تنها به بازبینی انتقادی آنها مستعدتر است بلکه اعتبار بینش روش شناسی را که از قوه به فعل در می آورد دایما زیرنظر می گیرد. (کیوی و دیگران،۲۴،۱۳۷۳)
خلاصه اینکه علاقه مند به چنین تحقیقاتی در حوزه مدیریت باید مفاهیم محسوس تری را که تعاریف عملیاتی از آنها قابل استخراج باشد مطرح کند.
مثال (VII)
آیا کارخانه داران کارگران را استثمار می کنند؟
تفسیر:
این پرسش یک « پرسش کاذب » است، یا به عبارت دیگر، دیدگاهی است که در قالب پرسش استتار شده است. این مسلم است که پاسخ این پرسش در ذهن طرح کننده اش پیشاپیش «آری»یا «نه» است. با چنین پرسش هایی همیشه این امکان وجود دارد که تحقیق را به گونه ای اجرا کرد که پاسخ به آن «مثبت» باشد، یا بالعکس. مثلا «تأیید کرد» که کارگران، کارخانه داران را استثمار می کنند. برای این منظور کافی است که معیارها و داده های تأیید کننده را با دقت برگزید و آنها را به شیوه ای مناسب در جهت «نفی» یا «اثبات» شبیه پرسش های علمی تجزیه و تحلیل کرد. (مثال برای بیان مسئله,مثالهایی از بیان مسئله,ویژگی های بیان مسئله):
مثال (VIII)
«آیا تقلب مالیاتی علت کسری بودجه دولت است؟»
تفسیر:
در این مورد نیز به آسانی می توان پی برد که طرح کننده پرسش می خواهد به هر نحو پاسخ از پیش آماده ی مشخصی را تحمیل کند بنابراین امتحان یک پرسش آغازی باید شامل تأملاتی درباره ی جهت گیری های طرح کننده اش باشد، حتی اگر نتوان آنها را مثل نمونه بالا به آسانی از گزاره ی پرسش کشف کرد.
جا دارد همیشه از خود بپرسیم آیا هدف طرح کننده پرسش، شناخت یک مسئله است یا اثبات آن؟ این سؤالها به خوبی اهمیت اصل گسستن از سوابق ذهنی و غلبه بر پیشداوری ها را خواه آگاهانه باشد خواه ناآگاهانه، نشان می دهد.
یک پرسش آغازی خوب، باید یک «پرسش حقیقی» یا یک «پرسش باز»باشد، یعنی پرسشی که از پیش بتوان چندین پاسخ متفاوت برای آن در نظر گرفت، نه اینکه مجذوب یک پاسخ قطعی از پیش آماده شده برای آن باشیم.
۴/۱/۲- عدم تمرکز بر پیش بینی های کلی
مثال (IX)
وضعیت آینده مدیریت سازمانهای ایرانی چه خواهد شد؟
تفسیر:
این مسئله بر یک پیش بینی کلی تأکید دارد که با روشهای تحقیق متداول در مدیریت، قابل پاسخگویی نیست و در حوزه تحلیل آینده نگرها (Futuriests) قرار می گیرد. لذا در چارچوب اهداف یک پایان نامه نمی توان به چنین تحقیقاتی پرداخت. بنابراین برای یک پژوهشگر تازه کار بهتر است مسئله خود را پیرامون مقولاتی تنظیم کند که اکنون وجود دارند نه آنچه که هنوز وجود ندارد. این پیش بینی ها، گذشته از اینکه چندان مفید نیستند، از قابلیت اعتماد کمی هم برخوردارند و اعتماد قابل ملاحظه ای به آنها نمی توان کرد.
۵/۱/۲- بصورت سؤالی مطرح شدن
مثال (X)
جهانی شدن تجارت بر فعالیت بخش صنعت ایران تأثیر دارد.
تفسیر:
این مطلب، علی رغم اینکه برخی از معایب مطرح شده در مثالهای قبلی، را دارد، جمله ای خبری است و به عنوان یک مسئله مطرح نشده است. لذا جستجوی پاسخ برای آن بی معنی می شود. در چنین حالتی محقق نمی داند که از این پس باید به دنبال چه چیز یا هدفی باشد.
۶/۱/۲- توجه به رابطه بین حداقل دو مفهوم یا متغیر کلی
مثال (XI)
آیا به اجرای مدیریت مشارکتی نیاز هست؟
تفسیر:
در مسئله بالا رابطه ای مشاهده نمی شود، لذا مشخص نیست که محقق در تحقیق خود کدام رابطه را بین چه متغیرهایی دنبال می کند. در هر پرسش آغازی «حتی المقدور باید روابط و نوع بستگی بین دو یا چند متغیر را تعریف و روشن نمائیم»(تاجداری،۱۴،۱۳۶۹)
۷/۱/۲- امکان اندازه گیری داشتن
مثال (XII)
ذهنیت فسلفی – تاریخی مدیران ایرانی چگونه شکل می گیرد؟
تفسیر:
بطور کلی باید گفت مسئله تحقیق باید قابل بررسی و به سخن دقیقتر، قابل اندازه گیری باشد. از نظر روش شناسی علمی، علم عبارت است از مجموعه ی دانستنی های قابل اندازه گیری پس باید دقت کرد که در طرح مسئله نه تنها باید به وجود روابط بین متغیرها توجه داشت بلکه باید روابط متغیرهای مورد نظر نیز قابل اندازه گیری باشند. هنگامی که ما علم را محدود به مجموعه ی دانستنی های قابل اندازه گیری می کنیم، خواه ناخواه، بسیاری از مسائل فلسفی و متافیزیکی با تمام جاذبه و اهمیتشان از گستره ی علوم قابل اندازه گیری و مشاهده خارج می شود. در نتیجه، مسائلی مانند جوهر، هستی، وجود، ماهیت، فرآیند شکل گیری معرفت، و سؤالاتی از قبیل آیا معرفت ما ذهنی است یا عینی؟ یا هم عینی است و هم ذهنی و نظایر آن از دامنه ی محدود علم امروزی خارج می شوند. باید توجه داشت که ماهیت مفاهیم فلسفی و متافیزیکی (مابعدالطبیعه) امکان هرگونه تعریف علمی، سنجش و مشاهده را از پژوهشگر می گیرند. (ساده،۲۹،۱۳۷۵) لذا باید مسئله تحقیق، حل شدنی و از طریق روشهای تجربی (Empirical Methods) قابل آزمایش باشد (هومن،۵۳،۱۳۷۳)