تفسیرگرایی (Interpretivism) در روش تحقیق کیفی یک رویکرد فلسفی است که تأکید بر درک و تفسیر تجارب انسانی از طریق تحلیل عمیق دادهها دارد. در تفسیرگرایی، پژوهشگر به جای تأیید یا رد فرضیات، به دنبال کشف معنای پدیدهها از دیدگاه افرادی است که با آنها درگیرند. این دیدگاه به شناخت پدیدهها در بستر اجتماعی و فرهنگی آنها توجه میکند و تلاش دارد تا تجربیات و باورهای فردی و گروهی را بهگونهای عمیق بررسی کند که معنای واقعی و متنی آنها آشکار شود.
در تفسیرگرایی، پژوهشگر و پدیده مورد مطالعه بهعنوان عناصری متعامل دیده میشوند. این رویکرد فرض میکند که پژوهشگر نمیتواند کاملاً بیطرف باشد و حضور او در فرایند تحقیق و نحوه برداشت وی از دادهها میتواند در تحلیلها اثرگذار باشد. بنابراین، در تحقیق تفسیری، رابطه پژوهشگر با دادهها بهگونهای تعاملی و دیالکتیکی است که پژوهشگر از طریق این تعامل به معناهای عمیقتر و پیچیدهتری از دادهها دست مییابد. از این رو، در این روش، بر همنشینی و همآمیزی نگاه پژوهشگر با نگاه افراد شرکتکننده در تحقیق تاکید میشود.
روشهای تحقیق کیفی که در تفسیرگرایی بهکار گرفته میشوند، معمولاً به پژوهشگر اجازه میدهند که به درک عمیقی از تجربیات و دیدگاههای شرکتکنندگان دست یابد. روشهایی مانند مصاحبه عمیق، مشاهده مشارکتی، و گروههای متمرکز از ابزارهای اصلی تحقیق تفسیری هستند. در این روشها، پژوهشگر به دنبال یافتن الگوها و معانی نهفته در دادهها است که به طور مستقیم و از طریق تعامل با شرکتکنندگان کشف میشوند. بهطور معمول، پژوهشگر با تحلیل محتوای پاسخها و مشاهده رفتارها، به تفسیر و درک دقیقتری از پدیدهها دست مییابد.
انعطافپذیری در تحقیق تفسیری نیز نکتهای برجسته است. در این نوع تحقیقات، پژوهشگر ممکن است مسیر تحقیق را بر اساس دادههای جدید و یافتههای غیرمنتظره تغییر دهد. این انعطافپذیری به پژوهشگر امکان میدهد که فراتر از محدودیتهای از پیش تعیینشده برود و به بینشهای جدیدی دست پیدا کند که در آغاز تحقیق مشخص نبودند. در واقع، برخلاف روشهای کمّی که به ساختارهای ثابت و فرضیات سخت متکیاند، در تحقیق تفسیری رویکرد باز و انعطافپذیر باعث غنای یافتهها میشود.
تفسیرگرایی بهعنوان ابزاری برای درک چندلایهای از واقعیت شناخته میشود. در این رویکرد، واقعیت بهعنوان یک مفهوم چندبعدی و پویا تلقی میشود که افراد مختلف میتوانند برداشتها و تفسیرهای مختلفی از آن داشته باشند. بههمین دلیل، پژوهشگر تفسیری تلاش میکند که این لایههای مختلف معنا را درک کند و تفاوتهای موجود در نگاهها و تجربهها را شناسایی کند. این درک چندلایهای از واقعیت به پژوهشگر کمک میکند که بهجای نگاه تکبعدی و سادهسازی، به پیچیدگیهای موجود در پدیدههای انسانی بپردازد.
نقش زمینه و بستر اجتماعی و فرهنگی نیز در تفسیرگرایی برجسته است. این رویکرد تاکید دارد که هر پدیده انسانی در بستر خاص خود معنا پیدا میکند و بدون توجه به شرایط زمینهای نمیتوان به درک دقیقی از آن دست یافت. این امر موجب میشود که تفسیرگرایی بهعنوان رویکردی مناسب برای تحقیق در زمینههایی مانند فرهنگ، جامعهشناسی و علوم تربیتی شناخته شود، زیرا میتواند بهخوبی پیچیدگیهای موجود در رفتارهای انسانی و معانی پنهان در تعاملات اجتماعی را آشکار کند.